دونين (Devonian)
دونین در ایران
دونین در ایران
نقشه سازندهای دوره دونين
دونين (Devonian)
رسوبات دوره دونين براى اولين بار توسط مورچيسون(Murrchison) و سدويک (A.Sedgwick) در سال 1839 در ناحيه دون شاير(Devonschire) واقع در جنوب غرب انگلستان مطالعه شده و از اين جهت مورچيسون به رسوباتى که در بين رسوبات سيلورين و کربونيفر قرار گرفته اند، دونين (Devonian) اطلاق کرده است. زمان محاسبه شده براى اين دوره حدود 50 ميليون سال مى باشد. به طور کلى در اين دوره مى توان دو رخساره مهم، يکى رخساره کولابى و ديگرى رخساره دريايى را تشخيص داد. رخساره کولابى بيشتر از ماسه سنگ هاى سرخ رنگ تشکيل گرديده که زمين شناسان آنها را ماسه سنگ هاى سرخ قديمى (Old red sandstone) ناميده اند.
دونين (Devonian)
رسوبات دوره دونين براى اولين بار توسط مورچيسون(Murrchison) و سدويک (A.Sedgwick) در سال 1839 در ناحيه دون شاير(Devonschire) واقع در جنوب غرب انگلستان مطالعه شده و از اين جهت مورچيسون به رسوباتى که در بين رسوبات سيلورين و کربونيفر قرار گرفته اند، دونين (Devonian) اطلاق کرده است. زمان محاسبه شده براى اين دوره حدود 50 ميليون سال مى باشد. به طور کلى در اين دوره مى توان دو رخساره مهم، يکى رخساره کولابى و ديگرى رخساره دريايى را تشخيص داد. رخساره کولابى بيشتر از ماسه سنگ هاى سرخ رنگ تشکيل گرديده که زمين شناسان آنها را ماسه سنگ هاى سرخ قديمى (Old red sandstone) ناميده اند.
ضخامت اين ماسه سنگ ها گاه به چند هزار متر رسيده و اغلب داراى چينه بندى متقاطع مى باشند. ماسه سنگ هاى سرخ قديمى در انگلستان، اسکانديناوى، ايرلند،آمريکاى شمالى، شرق گروئنلند، غرب اسپيتزبرگن، و همچنين در شمال غربى روسيه، بلژيک و بلاخره تا مرکز لهستان( به طور کلى در خشکى هاى نيمکره شمالى) توسعه داشته و شناخته شده اند. از آنجايى که اين رسوبات متعلق به محيط هاى غير دريايى(کولابى) هستند لذا فسيل هايى که در آنها يافت شده عمدتاٌ فسيل هاى گياهى، ماهى هاى زره دار و دوکفه ايها مى باشند و فسيل هاى دريايى از قبيل براکيوپود، تريلوبيت، سفالوپود و خارپوستان در آنها مشاهده نمى شوند.
دونين در ايران
نارسايىهاى ديرينهشناسى سبب شده تا بر خلاف دونين بالا، ديرينهجغرافياى دونين پايين و دونين ميانى ايران در پردة ابهام باشد.
تصور عموم زمينشناسان بر آن است که در آغاز دونين شرايط جغرافياى ديرينة ايرانزمين همانند اواخر سيلورين بوده به اين ترتيب که در شمال و شمال باخترى ايران خشکى کالدونى و خاور آن با درياى کم ژرفايى پوشيده مىشد که تحت تأثير حرکتهاى شاغولى و رو به بالاى رخداد کالدونى قرار داشته است. به همين دليل، سنگهاى دونين پايين در بخش بزرگى از ايرانزمين ديده نمىشود و سنگهاى دونين ميانى به طور پيشرونده و باناپيوستگى بر روى سنگهاى کهنتر قرار دارد. در دونين پسين، از وسعت خشکى کالدونى کاسته شده و در نتيجه نهشتههاى دونين بالايى با گستردگى زياد و پس از يک ايست رسوبى، در نواحى زيادى از ايران نهشته شدهاند. با اين حال، در پارهاى نقاط ايران مرکزى (طبس، کرمان، اردکان و 000) و البرز خاورى (خوش ييلاق، بجنورد و 000) رديفهاى آوارى سُرخرنگى (سازند پادها) وجود دارد که بيشتر به دليل جايگاه چينهشناسى به سن دونين پيشين دانسته شدهاند. ولى، سن دونين پيشين به طور يقين مورد تأييد قرار نگرفته و حتى مطالعات پالينولوژى گوياى آن است که ماسهسنگهاى مورد نظر سن دونين پسين دارند. چنانچه سن دونين پسين ماسهسنگهاى سُرخ (سازند پادها) حتمى باشد، جا دارد که در مورد رديفهاى منسوب به دونين ميانى هم ترديد داشت. جدا از رديفهاى منسوب به دونين پايين، وجود فسيلهايى مانند بازوپايان، مرجان، کنودونت و 000 متعلق به آشکوبهاى ايفلين – ژيوسين نشانگر آن است که شرايط دريايى از دونين ميانى آغاز و در دونين بالا به بيشترين حد رسيده است. ولى، بررسى پالينومورفهاى دريايى سبب شد تا قويدل سيوکى بر اين باور باشد که در زمان دونين پيشين و ميانى، درياى آزاد از سراسر سکوى ايران عقب نشسته و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است. شود و سنگهاى دونين ميانى به طور پيشرونده و باناپيوستگى بر روى سنگهاى کهنتر قرار دارد. در دونين پسين، از وسعت خشکى کالدونى کاسته شده و در نتيجه نهشتههاى دونين بالايى با گستردگى زياد و پس از يک ايست رسوبى، در نواحى زيادى از ايران نهشته شدهاند. با اين حال، در پارهاى نقاط ايران مرکزى (طبس، کرمان، اردکان و 000) و البرز خاورى (خوش ييلاق، بجنورد و 000) رديفهاى آوارى سُرخرنگى (سازند پادها) وجود دارد که بيشتر به دليل جايگاه چينهشناسى به سن دونين پيشين دانسته شدهاند. ولى، سن دونين پيشين به طور يقين مورد تأييد قرار نگرفته و حتى مطالعات پالينولوژى گوياى آن است که ماسهسنگهاى مورد نظر سن دونين پسين دارند. چنانچه سن دونين پسين ماسهسنگهاى سُرخ (سازند پادها) حتمى باشد، جا دارد که در مورد رديفهاى منسوب به دونين ميانى هم ترديد داشت. جدا از رديفهاى منسوب به دونين پايين، وجود فسيلهايى مانند بازوپايان، مرجان، کنودونت و 000 متعلق به آشکوبهاى ايفلين – ژيوسين نشانگر آن است که شرايط دريايى از دونين ميانى آغاز و در دونين بالا به بيشترين حد رسيده است. ولى، بررسى پالينومورفهاى دريايى سبب شد تا قويدل سيوکى بر اين باور باشد که در زمان دونين پيشين و ميانى، درياى آزاد از سراسر سکوى ايران عقب نشسته و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است. شناسى به سن دونين پيشين دانسته شدهاند. ولى، سن دونين پيشين به طور يقين مورد تأييد قرار نگرفته و حتى مطالعات پالينولوژى گوياى آن است که ماسهسنگهاى مورد نظر سن دونين پسين دارند. چنانچه سن دونين پسين ماسهسنگهاى سُرخ (سازند پادها) حتمى باشد، جا دارد که در مورد رديفهاى منسوب به دونين ميانى هم ترديد داشت. جدا از رديفهاى منسوب به دونين پايين، وجود فسيلهايى مانند بازوپايان، مرجان، کنودونت و 000 متعلق به آشکوبهاى ايفلين – ژيوسين نشانگر آن است که شرايط دريايى از دونين ميانى آغاز و در دونين بالا به بيشترين حد رسيده است. ولى، بررسى پالينومورفهاى دريايى سبب شد تا قويدل سيوکى بر اين باور باشد که در زمان دونين پيشين و ميانى، درياى آزاد از سراسر سکوى ايران عقب نشسته و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است. و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است.
يکى از ويژگىهاى دونين ايران، تداوم و تکرار ناآرامىهاى وابسته به رخداد کالدونى است که گاه با شکلگيرى گدازههاى آتشفشانى بازيک و زمانى با جايگيرى پيکرههاى نفوذى (سينيتهاى مرند – جلفا) همراه بوده است. با تکيه بر نتايج پالينولوژى و توصيف ويژگىهاى چينهشناسى، سنگهاى دونين ايران را مىتوان در دو گروه سنگهاى آوارى به سن دونين پيشين و سنگهاى به طور عمده کربناتى به سن دونين ميانى – پسين جاى داد.
رسوبات دوره دونين براى اولين بار توسط مورچيسون(Murrchison) و سدويک (A.Sedgwick) در سال 1839 در ناحيه دون شاير(Devonschire) واقع در جنوب غرب انگلستان مطالعه شده و از اين جهت مورچيسون به رسوباتى که در بين رسوبات سيلورين و کربونيفر قرار گرفته اند، دونين (Devonian) اطلاق کرده است. زمان محاسبه شده براى اين دوره حدود 50 ميليون سال مى باشد. به طور کلى در اين دوره مى توان دو رخساره مهم، يکى رخساره کولابى و ديگرى رخساره دريايى را تشخيص داد. رخساره کولابى بيشتر از ماسه سنگ هاى سرخ رنگ تشکيل گرديده که زمين شناسان آنها را ماسه سنگ هاى سرخ قديمى (Old red sandstone) ناميده اند.
ضخامت اين ماسه سنگ ها گاه به چند هزار متر رسيده و اغلب داراى چينه بندى متقاطع مى باشند. ماسه سنگ هاى سرخ قديمى در انگلستان، اسکانديناوى، ايرلند،آمريکاى شمالى، شرق گروئنلند، غرب اسپيتزبرگن، و همچنين در شمال غربى روسيه، بلژيک و بلاخره تا مرکز لهستان( به طور کلى در خشکى هاى نيمکره شمالى) توسعه داشته و شناخته شده اند. از آنجايى که اين رسوبات متعلق به محيط هاى غير دريايى(کولابى) هستند لذا فسيل هايى که در آنها يافت شده عمدتاٌ فسيل هاى گياهى، ماهى هاى زره دار و دوکفه ايها مى باشند و فسيل هاى دريايى از قبيل براکيوپود، تريلوبيت، سفالوپود و خارپوستان در آنها مشاهده نمى شوند.
دونين در ايران
نارسايىهاى ديرينهشناسى سبب شده تا بر خلاف دونين بالا، ديرينهجغرافياى دونين پايين و دونين ميانى ايران در پردة ابهام باشد.
تصور عموم زمينشناسان بر آن است که در آغاز دونين شرايط جغرافياى ديرينة ايرانزمين همانند اواخر سيلورين بوده به اين ترتيب که در شمال و شمال باخترى ايران خشکى کالدونى و خاور آن با درياى کم ژرفايى پوشيده مىشد که تحت تأثير حرکتهاى شاغولى و رو به بالاى رخداد کالدونى قرار داشته است. به همين دليل، سنگهاى دونين پايين در بخش بزرگى از ايرانزمين ديده نمىشود و سنگهاى دونين ميانى به طور پيشرونده و باناپيوستگى بر روى سنگهاى کهنتر قرار دارد. در دونين پسين، از وسعت خشکى کالدونى کاسته شده و در نتيجه نهشتههاى دونين بالايى با گستردگى زياد و پس از يک ايست رسوبى، در نواحى زيادى از ايران نهشته شدهاند. با اين حال، در پارهاى نقاط ايران مرکزى (طبس، کرمان، اردکان و 000) و البرز خاورى (خوش ييلاق، بجنورد و 000) رديفهاى آوارى سُرخرنگى (سازند پادها) وجود دارد که بيشتر به دليل جايگاه چينهشناسى به سن دونين پيشين دانسته شدهاند. ولى، سن دونين پيشين به طور يقين مورد تأييد قرار نگرفته و حتى مطالعات پالينولوژى گوياى آن است که ماسهسنگهاى مورد نظر سن دونين پسين دارند. چنانچه سن دونين پسين ماسهسنگهاى سُرخ (سازند پادها) حتمى باشد، جا دارد که در مورد رديفهاى منسوب به دونين ميانى هم ترديد داشت. جدا از رديفهاى منسوب به دونين پايين، وجود فسيلهايى مانند بازوپايان، مرجان، کنودونت و 000 متعلق به آشکوبهاى ايفلين – ژيوسين نشانگر آن است که شرايط دريايى از دونين ميانى آغاز و در دونين بالا به بيشترين حد رسيده است. ولى، بررسى پالينومورفهاى دريايى سبب شد تا قويدل سيوکى بر اين باور باشد که در زمان دونين پيشين و ميانى، درياى آزاد از سراسر سکوى ايران عقب نشسته و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است. شود و سنگهاى دونين ميانى به طور پيشرونده و باناپيوستگى بر روى سنگهاى کهنتر قرار دارد. در دونين پسين، از وسعت خشکى کالدونى کاسته شده و در نتيجه نهشتههاى دونين بالايى با گستردگى زياد و پس از يک ايست رسوبى، در نواحى زيادى از ايران نهشته شدهاند. با اين حال، در پارهاى نقاط ايران مرکزى (طبس، کرمان، اردکان و 000) و البرز خاورى (خوش ييلاق، بجنورد و 000) رديفهاى آوارى سُرخرنگى (سازند پادها) وجود دارد که بيشتر به دليل جايگاه چينهشناسى به سن دونين پيشين دانسته شدهاند. ولى، سن دونين پيشين به طور يقين مورد تأييد قرار نگرفته و حتى مطالعات پالينولوژى گوياى آن است که ماسهسنگهاى مورد نظر سن دونين پسين دارند. چنانچه سن دونين پسين ماسهسنگهاى سُرخ (سازند پادها) حتمى باشد، جا دارد که در مورد رديفهاى منسوب به دونين ميانى هم ترديد داشت. جدا از رديفهاى منسوب به دونين پايين، وجود فسيلهايى مانند بازوپايان، مرجان، کنودونت و 000 متعلق به آشکوبهاى ايفلين – ژيوسين نشانگر آن است که شرايط دريايى از دونين ميانى آغاز و در دونين بالا به بيشترين حد رسيده است. ولى، بررسى پالينومورفهاى دريايى سبب شد تا قويدل سيوکى بر اين باور باشد که در زمان دونين پيشين و ميانى، درياى آزاد از سراسر سکوى ايران عقب نشسته و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است. شناسى به سن دونين پيشين دانسته شدهاند. ولى، سن دونين پيشين به طور يقين مورد تأييد قرار نگرفته و حتى مطالعات پالينولوژى گوياى آن است که ماسهسنگهاى مورد نظر سن دونين پسين دارند. چنانچه سن دونين پسين ماسهسنگهاى سُرخ (سازند پادها) حتمى باشد، جا دارد که در مورد رديفهاى منسوب به دونين ميانى هم ترديد داشت. جدا از رديفهاى منسوب به دونين پايين، وجود فسيلهايى مانند بازوپايان، مرجان، کنودونت و 000 متعلق به آشکوبهاى ايفلين – ژيوسين نشانگر آن است که شرايط دريايى از دونين ميانى آغاز و در دونين بالا به بيشترين حد رسيده است. ولى، بررسى پالينومورفهاى دريايى سبب شد تا قويدل سيوکى بر اين باور باشد که در زمان دونين پيشين و ميانى، درياى آزاد از سراسر سکوى ايران عقب نشسته و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است. و اين خروج تا دونين پسين ادامه داشته است.
يکى از ويژگىهاى دونين ايران، تداوم و تکرار ناآرامىهاى وابسته به رخداد کالدونى است که گاه با شکلگيرى گدازههاى آتشفشانى بازيک و زمانى با جايگيرى پيکرههاى نفوذى (سينيتهاى مرند – جلفا) همراه بوده است. با تکيه بر نتايج پالينولوژى و توصيف ويژگىهاى چينهشناسى، سنگهاى دونين ايران را مىتوان در دو گروه سنگهاى آوارى به سن دونين پيشين و سنگهاى به طور عمده کربناتى به سن دونين ميانى – پسين جاى داد.
برخی بی مهرگان دونین:
![]() Anathyris ezquerrai
|
![]() Cyrtospirifer verneuilli
|
![]() Uncinulus primipilaris
|
![]() Xystostrophia umbraculum
|
![]() Cystodictya
|
![]() Cornellites
|
![]() Grammysia
|
![]() Triacrinus sp.
|
![]() Acanthopyge consanguinea
|
![]() Acanthopyge consanguinea
|
![]() Dictyonema
|
![]() Uphantaenia chemungensis
|
![]() Alveolites winchellana (Miller)
|
![]() Aulacophyllum perlamellosum (Hall)
|
![]() Aulocystis(?) procumbens Davis on Favosites turbinatus (Billings)
|
![]() Basidechenella rowi
|
![]() Bohemoharpes sp.
|
![]() Ceratonurus sp.
|
![]() Chasmops praecurrens
|
![]() Coltraenia oufatenensis
|
![]() |
gsi.ir منبع